Thesis_info

گونه شناسی راهبردهای آمریکا در مواجهه با بیداری اسلامی و مقایسه آن با راهبرد آمریکا در مقابله با پیروزی انقلاب اسلامی ایران

چکیده
پیروزی انقلاب اسلامی ایران یکی از مهم‌ترین تحولات قرن بیستم بود که تاثیر زیادی بر مناسبات منطقه‌ای و بین‌المللی داشت، همچنین بیداری اسلامی 2011، که بخشی از کشورهای اسلامی را فرا گرفت پیامدهای مهمی را برای منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا بهمراه آورد. هدف گفتمان مرکزی در این دو تحول عمده، مرجعیت‌بخشی به اسلام سیاسی بود که نتیجه آن می‌توانست تغییر در رویکردهای داخلی و خارجی کشورهای اسلامی بود. وقوع این دو تحول، منافع بازیگران بین‌المللی از جمله آمریکا در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا را با چالش‌های بنیادین مواجه کرد. به خطر افتادن منافع سیاسی، اقتصادی و امنیتی آمریکا، این کشور را به سمت راهبردهایی برای مواجهه با این دو پدیده سوق داد. در این رساله گونه‌شناسی راهبردهای آمریکا در مواجهه با پیروزی انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی و تحلیل وجوه تشابه و تمایز راهبردی آمریکا در مواجهه با این دو پدیده، مورد بررسی قرار گرفت و مشخص گردید که آمریکا در مواجهه با انقلاب اسلامی ایران تنوعی از استراتژیها همچون حمایت از مشت آهنین، استراتژی حفظ مداخله از رهگذر استحاله فکری انقلاب، براندازی آشکار نظام و استراتژی سد نفوذ انقلاب، را اتخاذ نمود. در مواجهه با بیداری اسلامی نیز آمریکا، ضمن اتخاذ رفتاری محتاطانه در ابتدا، در ادامه راهبردهای نرم همچون حفظ وضع موجود، مصادره بیداری اسلامی و تغییر هویت آن، ارائه مدل لیبرال دموکراسی به عنوان الگو و راهبردهای سخت همچون مداخله نظامی بشردوستانه، کنترل نیابتی و شبیه‌سازی نافرمانی مدنی در برخی کشورهای مخالف خود، اتخاذ نمود. غافلگیری اولیه در اتخاذ راهبرد، نزدیک شدن به نیروهای میانه‌رو، تلاش برای تحدید اسلام سیاسی، پیامدهای مشابه بر اهداف راهبردی آمریکا و ارائه الگوی بدیل از جمله وجوه تشابه و عدم انسجام راهبردی، اولویت بخشی به راهبردهای نرم، ترجیح دموکراسی‌سازی در برابر ثبات‌سازی، موفقیت در اخلال در فرایند نظام‌سازی و اسلام هراسی از طریق ایجاد گروه‌های تکفیری، از جمله وجوه تمایز راهبردهای آمریکا در مواجهه با این دو پدیده می‌باشد.
واژگان کلیدی
گونه‌شناسی، بیداری اسلامی، راهبرد، خاورمیانه، انقلاب اسلامی ایران، قدرت نرم، واقع‌گرایی.