نشست «تحلیل تاریخی معاهدات پیامبر(ص) با تاکید بر پاسخ به شبهه افکنی‌ها»

نشست «تحلیل تاریخی معاهدات پیامبر(ص) با تاکید بر پاسخ به شبهه افکنی‌ها»

یکشنبه, ۱۰ آذر, ۱۳۹۸

نشست «تحلیل تاریخی معاهدات پیامبر(ص) با تاکید بر پاسخ به شبهه افکنی‌ها» با حضور دکتر محمدحسین رجبی دوانی (مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام) و با همت انجمن تاریخ و تمدن اسلامی در روز چهارشنبه ۶ آذرماه ۱۳۹۸ در دانشگاه معارف اسلامی برگزار گردید.

دکتر رجبی دوانی در ابتدای این نشست اظهار داشت:

بحث امروز بررسی معاهدات پیامبر(ص) و برخی نسبت‌های ناروا به ایشان است؛ نخستین معاهده‌ای که حضرت منعقد کردند با مردم مدینه است که به پیمان «همزیستی» یا به تعبیر دکتر شهیدی «نخستین قانون اساسی» در اسلام است که روابط بین مردم تعریف می‌ شود و آنجا یهودیان عرب تبار با پیامبر گرامی اسلام(ص) پیمان می‌ بندند که این پیمان نزدیک به ۴۷ ماده دارد و جالب این است که ما مشکلی بین پیامبر گرامی اسلام(ص) و یهودیان عرب نمی‌بینیم و چه بسا این‌ها به مرور تحت تأثیر اخلاق پیامبر و روابط با اوس و خزرج مسلمان شده باشند، اما غیر از این یهودی ها سه طائفه یهودی اصیل که از فلسطین برای فرار از تیر رس رومی‌ها و برای حضور در محل ظهور آخرین پیامبر به این مکان مهاجر شده بودند، نیز در مواضعی با پیامبر پیمان بستند که این سه بنی قینقاع، بنی نضیر و بنی قریظه هستند که در مدینه و اطراف آن ساکن بودند.

متأسفانه ما درارتباط با این سه طائفه سند محکمی نداریم ولی تاریخ نوشته است که این سه طائفه هم با پیامبر پیمان بستند که توطئه‌ای علیه پیامبر نداشته باشند و با دشمنان اسلام هم همکاری نکنند و حضرت مهر خود را به عنوان رسول الله زیر این پیمان زده‌اند، هرچند متن تاریخی از این پیمان نامه نقل نشده است.

این پژوهشگر تاریخ اسلام در ادامه یادآور شد: برخی از آیه ۵۶ سوره انفال این استفاده را کردند که پیامبر مرتب وقتی عهد شکنی یهودیان را می‌بیند دوباره با آنها پیمان می‌بندد، درحالی که اتفاقا ابتدا خداوند از این یهودیانی که نقض عهد کردند به عنوان بدترین جنبندگان روی زمین یاد کرده است و حتی به آنها نام انسان نگذاشته است، کسانی که پیمان‌های متعددی را نقض کرده‌اند و هرگز نشان نمی‌دهد که پیامبر با آنها معاهدات متعددی بسته باشند.

در تفاسیر نقل شده است که این یهودیان یا بنی قینقاع یا به تفسیر درست‌تر بنی قریظه بودند، این قبایل همگی رؤسای خود را داشتند و مثل اوس و خزرج درگیری داشتند. این سه طایفه مجموعا سه بار نقض عهد کرده‌اند، اولین گروه، قبیله بنی قینقاع بودند که بخش عمده بازار مدینه در دست آنها بود و به دلیل کشتن یکی از مسلمان‌ها توسط یک یهودی بنی قینقاع، حضرت رسول اعلام کردند که شما با این کار خود پیمان خود را شکستید و باید به زودی از مدینه خارج شوید ولی چون خارج نشدند حضرت به سوی آن‌ها لشکر کشید و آنها را محاصره کرد که در ادامه با تحویل اموالشان مدینه را ترک کردند.

وی در بخش دیگری از سخنان خود تصریح کرد: عزت حکومت اسلامی تا این حد است که وقتی عهدی بسته و شکسته شد پیامبر چقدر سخت می‌ گیرد و وقتی تمام اموالشان مصادره شد به آنها اجازه خروج دادند.

برخورد شدید پیامبر با پیمان شکنی بنی نضیر

دومین گروه یهود بنی‌نضیر بودند که در سال چهارم نقض عهد کردند، یک نقل این است که کعب بن اشرف یکی از بزرگان یهودی در تسلیت به بزرگان قریش که در جنگ با مسلمانان کشته شده بوند اشعاری سرود و وقتی دو نفر از شاعران اسلام شعر او را جواب دادند، کعب بن اشرف اشعار بسیار زننده‌ای سرود و فرار کرد و جالب است که حضرت به قیمت به خطر انداختن جان پنج نفر مسلمان، او را دستگیر و اعدام کرد چون امنیت روانی جامعه را به خطر انداخته است.

رجبی دوانی ادامه داد: یک نقل دیگر این است که بنی نضیر توطئه قتل پیامبر را داشتند ولی حضرت توسط جبرئیل متوجه شد و بعد از این توطئه به آنها اجازه دادند که شهر را ترک کنند که این‌ها هم گستاخی کردند و شهر را ترک نکردند، چون منابع آب و آذوقه زیادی داشتند گفتند آن قدر مقاومت می‌‌کنیم تا پیامبر اسلام خسته شده و برگردد؛ پیامبری که همیشه توصیه می‌‌کردند در جنگ ها به آب و غذای دیگران تعرضی نکند در این جا دستور دادند که نخل های منطقه یهودیان را قطع کنند؛ آنها به ناچار به دادن چند بار شتر آذوقه به پیامبر از مدینه بیرون رفتند پس این ها هم اخراج شدند در حالی که بخشی از اموال خود را تحویل پیامبر دادند.

عهد شکنی بنی قریظه و عکس العمل پیامبر

این پژوهشگر تاریخ اسلام در ارتباط با نقض عهد بنی قریظه ابراز داشت: بار سوم هم سال پنجم است که یهود بنی‌قریظه به احزاب پیوستند، احزاب گروه‌هایی بودند با محوریت قریش که ۹ قبیله بزرگ مقابل پیامبر  تشکیل دادند که بنی قریظه که در پیمان عدم جنگ با پیامبر گرامی اسلام(ص) بودند، احساس کردند که قطعا اسلام سقوط می‌ کند و به همین جهت پیمان خود را با پیامبر گرامی اسلام(ص) نقض کردند و بنا شد از جنوب مدینه جبهه‌ای علیه اسلام شکل دهند.

لذا مسلمان خندق کندند، در مورد خندق هم تصور نشود که دایره‌ای دور مدینه بوده بلکه یک خط مستقیم در قسمت شمالی مدینه بود، چون قسمت شرق و غرب و جنوب مدینه کوه و خانه و نخلستان بود و از آنجا امکان حمله به مدینه وجود نداشت و تنها از قسمت جنوبی کمی امکان ورود وجود داشت که بنی‌قریظه در آنجا مستقر شدند. حضرت سه هزار نفر برای مقابله با احزاب آماده کرد و از این تعداد ۷۰۰ نفر را برای مقابله با بنی‌قریظه در جنوب مدینه مستقر کرد.

وی تأکید کرد: خداوند در این جا به پیامبر دستور می‌ دهد که نماز عصر امروز را باید کنار قلعه‌های بنی قریظه بخوانید و این حکم خدا است که با پیمان شکنان چنین برخوردی صورت بگیرد. آیه قرآن در سوره احزاب نشان می‌‌دهد که مسلمانان با این یهودی‌ها پس از مرگ عمر بن عبدود درگیر شدند که بخشی از آنها کشته و بخشی هم اسیر شدند که البته برخی این نقل را قبول ندارند، منتها در این مورد آیه نازل می‌ شود که این مجموعه یهودی ها با تو پیمان بستند و هر بار نقض کردند که هر کدام به یک گروه یهودی اشاره دارد.

حتی با خوف پیمان شکنی از سوی دشمنان، عهد نقض می شود

در آیه ۵۷ سوره می‌ خوانیم که حتی اگر پیش بینی می‌‌کنید و خوف آن را دارید که دشمنان می‌‌خواهند نقض عهد کنند شما زودتر آن را بیاندازید، یعنی حتی هنوز رسما دشمن نقض عهد نکرده بلکه خوف آن وجود دارد هم آن را لغو کنید.

غیر از این یهودیان، پیامبر در دورانی که قدرت اسلام نسبت به دشمنان ضعیف است و مشرکان قصد جنگ و تهدید علیه اسلام ندارند، با آنها پیمان می‌ بستند، مثل بنی ضمره که تعهد می‌ کنند اگر علیه اسلام خطری شد مقابله کنند و حضرت هم متقابلا قول یاری می‌ دهد.

صلح حدیبیه و نرمش قهرمانانه پیامبر

دکتر رجبی دوانی در ارتباط با صلح حدیبیه نیز این گونه توضیح داد: اما صلح حدیبیه که پیمان مهمی است که پیامبر گرامی اسلام(ص) امضا کرد، سال پنجم جنگ احزاب رخ داد که ائتلاف گسترده‌ای برای نابودی اسلام بود و تمام معادلاتشان دقیق طراحی شده بود و تنها چیزی که نمی‌دانستند این بود که جبهه مقابل آن حاکمیت حق است و خداوند وعده پیروزی آنها را داده بود؛ بعد از قضیه جنگ احزاب و شکست کفار، قریش دنبال این بود که با اسلام مذاکراتی صورت بدهد و از این طریق بتواند نفوذ کند و کاری که از طریق جنگ نتوانست پیش ببرد از طریق مذاکره و صلح عملی کند به همین جهت به دنبال فرصت و بهانه‌ای می‌‌گشت.

سال ششم پیامبر(ص) به همراه تعدادی از مسلمانان قصد کرد در ماه حرام به زیارت خانه خدا بروند این حق طبیعی بود که پیامبر(ص) به زیارت خانه خدا برود هرچند قریش در جنگ با دشمنان بودند؛ حضرت دستور دادند که مسلمانان سلاح‌های تدافعی و نه تهاجمی به همراه خودشان بیاورند.

مسلمانان به حدیبیه در نزدیکی مکه که رسیدند، قریش بر خلاف عرف به صورت مسلحانه سد راه مسلمانان شدند و قوای نظامی برای جلوگیری از ورود مسلمانان به مکه آوردند؛ حضرت فرمودند که ما سر جنگ نداریم، قریش فرصت را برای ایجاد رعب و وحشت در دل پیامبر(ص) و مسلمانان مناسب دید. حضرت نماینده‌ای فرستاد که اعلام کند ما سر جنگ نداریم و شایعه شد که فرستاده پیامبر(ص) هم کشته شده است.

این پژوهشگر تاریخ اسلام عنوان کرد:

در این جا پیامبر گرامی اسلام(ص) مسلمانان را زیر درختی جمع کرد و فرمود ما را دارند به سمت جنگ می‌‌کشانند، عزت اسلام می‌‌طلبد که هرگز تسلیم نشویم و باید مقاومت کنیم؛ حضرت در ادامه با آنها بیعت رضوان گرفت و در همین زمان که مسلمانان آماده جنگ شده بودند، دشمنان متوجه شدند و اعلام کردند که فرستاده پیامبر(ص) کشته نشده و سالم است، فرستاده‌ای از سمت قریش آمد و اعلام کرد ما با شما نمی جنگیم به شرط آن که امسال به حج نروید و از سال دیگر حج را به جا بیاورید.

پیامبر(ص) در این معاهده بسیار هوشمندانه برخورد کردند. پیامبر در ماده اول اعلام کردند که ما امسال حج نکرده بر می‌‌گردیم ولی سال آینده باید سه روز مسجد الحرام برای حج ما خالی باشد، تا ۱۰ سال جنگ بین قریش و مسلمانان تعطیل شود، راه تجاری قریش به سمت شمال باز شود، اگر کسی از قریش اسلام آورد و به مدینه پناه آورد پیامبر باید او را به مکه برگرداند ولی برعکس ممکن نیست، مورد بعدی این که هر دوطرف مختارند با هر قبیله‌ای پیمان ببندند و حمله به متعهد آنها، حمله به خود آنها محسوب می‌شود و همین طور کاروان‌های تجاری مدینه و مکه می‌ توانند با یکدیگر کالا مبادله کنند.

شاید در مجموع امتیازات قریش بیشتر بود که خیلی‌ها نیز به پیامبر(ص) اعتراض کردند، اما پیامبر(ص) با تدبیر هوشمندانه، موجب فتح المبین شد و آیه «انا فتحنا لک فتحا مبینا» برای این جا است نه فتح مکه؛ جالب است بعد از انعقاد این صلح، برخی از بزرگان قریش متوجه پیروزی مسلمانان شدند و اسلام آوردند.

توضیح این که اگر امتیازاتی به ظاهر از سوی مسلمانان داده شد، هزار امتیاز بزرگ نانوشته گرفته شد؛ چون شش سال بود که مسلمانان روز و شب از دست دشمن آسودگی نداشتند حال دشمن تعهد می‌ کند تا ۱۰ سال کاری به کار مسلمانان نداشته باشد، سال ششم این پیمان بسته شد و سال هفتم حضرت دعوت خود را جهانی می‌ کند و به امثال خسرو پرویز نامه می‌ دهد.

در ادامه این قضایا، وقتی قریش به یکی از هم پیمانان پیامبر(ص) که مسلمان هم نبودند حمله کردند، حضرت صلح حدیبیه را نقض کردند با این که ابوسفیان معذرت خواهی کرد و بعد از آن، فتح مکه روی داد.

وی در بخش دیگری از سخنان خود خاطرنشان کرد: وقتی اسلام قدرت پیدا می‌‌کند و مکه و قریش فتح می‌‌شود، اقتدار اسلام چنان گسترش پیدا کرد که قبایل متعدد مشرکان وقتی این وضعیت را دیدند، هیأت‌هایی به مکه می‌‌فرستادند و فوج فوج به تعبیر قرآن اسلام می‌‌آوردند به همین جهت سال نهم نقطه عطفی در تاریخ اسلام محسوب می‌‌شود.

پیامبر دیگر تحمل شرک را ندارد، سوره توبه نازل می‌ شود و برائت خدا و پیامبر(ص) از مشرکان به صورت علنی اعلام می‌‌شود لذا پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع) را فرستاد و حکم خدا را به صورت علنی اعلام کرد و به مشرکان چهار ماه اجازه می‌ دهد یا اسلام بیاورند یا از محدوده اسلام دور شوند.

گفتنی است، جمعی از دانشجویان و اساتید حاضر در این نشست در پایان سؤالات و ابهامات خود را مطرح کرده و دکتر رجبی دوانی به این سؤالات پاسخ گفت.

منبع خبر: مدیریت دانشجویی فرهنگی