گزارشی از مراسم سخنرانی دهه دوم ماه مبارک رمضان

گزارشی از مراسم سخنرانی دهه دوم ماه مبارک رمضان

چهارشنبه, ۸ خرداد, ۱۳۹۸

در ادامه مراسم سخنرانی ماه مبارک رمضان حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابوالقاسم‌زاده در دهه دوم به ایراد سخن پرداختند. ایشان محور بحث خود را شرح این حدیث نورانی پیامبر اکرم (ص) قرار داد، که نبی مکرم اسلام(ص) فرمودند:

«جاءَ رجُلٌ إلى النَّبیِّ (ص) فقالَ: عَلِّمْنی عَمَلاً یُحِبُّنی اللّه ُ علَیهِ و یُحِبُّنی المَخلوقونَ و یُثْری اللّه ُ مالِی و یُصِحُّ بدَنی و یُطیلُ عُمری و یَحشُرُنی مَعکَ. قالَ: هذهِ سِتُّ خِصالٍ تَحْتاجُ إلى سِتِّ خِصال: إذا أرَدتَ أنْ یُحِبَّکَ اللّه ُ فخَفْهُ و اتَّقِهِ و إذا أرَدتَ أنْ یُحِبَّکَ المَخلوقونَ فأحْسِنْ إلَیهِم و ارفُضْ ما فی أیْدیهِم و إذا أرَدتَ أنْ یُثرِیَ اللّه ُ مالَکَ فَزَکِّهِ و إذا أرَدتَ أنْ یُصِحَّ اللّه ُ بدَنَکَ فأکْثِرْ مِن الصَّدَقَهِ و إذا أرَدتَ أنْ یُطیلَ اللّه ُ عُمرَکَ فَصِلْ ذَوِی أرْحامِکَ و إذا أرَدتَ أنْ یَحْشُرَکَ اللّه ُ مَعی فأطِلِ السُّجودَ بینَ یَدَیِ اللّه ِ الواحِدِ القَهّار.

مردى خدمت پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: مرا کارى بیاموز که به سبب آن، خداوند و بندگانش مرا دوست بدارند و خدا ثروتم را زیاد کند و تندرستم بدارد و عمرم را دراز گرداند و با تو محشورم فرماید. پیامبر (ص) فرمود: این شش چیز که بر شمردى، نیاز به شش چیز دارد: اگر خواهى خداوند تو را دوست بدارد، از او بترس و تقواى او پیش گیر؛ اگر خواهى که مردمان دوستت بدارند، به آنان نیکى کن و چشم طمع از دست آنان بر گیر؛ اگر خواهى خداوند دارایى تو را زیاد گرداند، مالت را پاک کن؛ اگر خواهى که خداوند تو را تندرست بدارد، زیاد صدقه بده؛ و اگر خواهى که خداوند عمرت را دراز گرداند صله ارحام کن؛ و اگر خواهى که تو را با من محشور فرماید، در پیشگاه خداىِ واحدِ قهّار سجده هاى طولانى کن». (بحارالأنوار، ج ۸۵ ،ص ۱۶۴)

پیامبر در جواب سوال اول که چه عملی انجام دهم تا خدا و بندگان او مرا دوست بدارند، فرمودند: اگر خواهى خداوند تو را دوست بدارد، از او بترس و تقواى او پیش گیر.

خوف و رجا

خوف و رجا دو حالت نفسانی‌اند. خوف به معنای ترس از یک پدیده ناخوشایند که ممکن است به انسان برسد. مانند ترس از عذاب الهی. در مقابل آن رجا قرار دارد که به معنای امید به رسیدن به امر محبوب و خوشایند مانند امید به رحمت و بخشش خدا.

اساساً مؤمن واقعی کسی است که هر دو حالت خوف و رجا را در خودش داشته باشد. امام صادق (ع) فرمودند: «لَا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّی یَکُونَ خَائِفاً رَاجِیاً؛ مؤمنْ مؤمن واقعی نیست مگر اینکه هم دارای خوف باشد و هم رجا». (الکافی، ج ۲، ص ۷۱)

رعایت اعتدال در خوف و رجا

نکته‌ای که باید به آن توجه داشت، رعایت اعتدال میان خوف و رجا است. اگر خوف زیاد شود موجب یأس از رحمت الهی می‏شود و اگر رجاء زیاد شود موجب جرأت بر گناه می‏شود. خیلی از روانشناسان در موردِ امید تأکید می‏کنند و می‌گویند: امید رمز موفقیت است؛ امید رمز سعادت و رمز پیشرفت است، عامل اصلی حیات است گویی که امید به طور مطلق و در همه جا مطلوب است و ترس در همه جا مذموم و ناپسند است. آنها بعضاً این مطلب را که بزرگترین گناهان ترس است، به حضرت علی ع نسبت می‌دهند که دچار مشکل سندی است. بله، ترس همه جا خوب نیست و باید امید هم داشت چنانکه قرآن می‌فرماید: «لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ؛ از رحمت خدا مأیوس نشوید» (زمر /۵۳) لکن مهم حفظ هر دو و رعایت اعتدال است. در برخی آیات این دو حالت در کنار هم آورده شده است «یَدْعُونَ خَوْفا وَ طَمَعَا؛ می‌خوانند پروردگارشان را با ترس و امید» (سجده، آیه ۱۶).

لقمان حکیم در وصیتی به پسرش گفت: چنان باید از خدا بترسی که گویی اگر اعمال نیک جن و انس را هم انجام داده باشی، خدا تو را عذاب خواهد کرد و چنان باید به او امید ببندی که گویی اگر گناهان جن و انس را هم مرتکب شده باشی خداوند تو را از رحمت خویش برخوردار خواهد کرد.

آیا غلبه خوف بر بنده بهتر است یا غلبه رجاء؟

عالمان اخلاق عمدتاً معتقدند این سؤال بی ‌جاست؛ زیرا هر یک از این دو مانند دارویی برای بیماری خاصی است و نمی‌توان آنها را با هم مقایسه کرد. البته برای بیشتر مردم بخاطر کثرت معصیت و غرور خوف برتر است، ولی برای پرهیزکارانی که ظاهر گناه را ترک کرده‌اند، اعتدال خوف و رجاء شایسته‌تر است. بنابراین در ردّ این مطلب که بزرگترین گناهان ترس است و از هیچ چیز نباید ترسید؛ خدا هم که ترس ندارد و موجود مهربانی است! باید گفت: بله، خدا خیلی مهربان است اما گناه تو جهنّم‌زاست. در واقع، ما از گناه می‏ترسیم چون سببی است که موجب ترس ما می‏شود؛ ترس از اینکه عذاب را به دنبال دارد.

اولیاء الهی که معصوم بوده‌اند و گناهی مرتکب نشده‌اند، پس چرا ترس از خدا داشته‌اند؟

مفهوم خوف، به خصوص خشیت (که ترس شدید همراه با تعظیم است)، یک مفهوم وسیع‏تری نیز دارد آن هم جایی است که وقتی انسان در مقابل عظمتی که ابهت زیادی دارد واقع می‏شود، یک حالت انفعال و خودباختگی پیدا می‏کند. با این که اینجا ترس از عذاب یا عقاب نیست. هر چه معرفت قوی‏تر باشد انسان به همان نسبت احساس حقارت بیشتری می‏کند. به هر حال، این هم یک نوع ترس است. همان درک عظمت است. این خشیت‏ها همه از جلال الهی است.

شرایط رجا

رحمت و مغفرت و ثواب و رضوان الهی، اسبابی دارد. این طور نیست که خدا بی‏جهت به کسی رحمت بدهد یا از کسی بگیرد. این خلاف حکمت خدا است. اگر گناه کسی را می‏آمرزد یا شفاعت کسی را قبول می‏کند بی‏حساب نیست، «کُلُّ شَیْ‏ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ؛ همه چیز حساب دارد» (رعد، آیه ۸). بر همین اساس، اگر کسی گناهی کرده و می‏داند راهی برای جبران وجود دارد و واقعاً از گذشته‏اش پشیمان شود، توبه کند و اهل دعا و توسل باشد، خدا هم او را می‏آمرزد. اگر امید دارد که خدا همه‏ی گناهانش را می‏آمرزد؛ این امید و رجاء، رجاء صادقی است. امّا اگر کسی از سرِ هوس، با اینکه می‏داند با توبه گناهان شسته می‏شود و برایش هم امکان دارد، توبه نکند و اهل دعا و توسل نباشد ولی در عین حال امید به بخشش خدا داشته باشد؛ این امید، امیدی کاذب است. امیر المؤمنین(ع) در حکمت ۱۵۰نهج‌البلاغه می‌فرماید: «لَا تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُو الْآخِرَهَ بِغَیْرِ عَمَلٍ وَ یُرَجِّی التَّوْبَهَ بِطُولِ الْأَمَلِ … از کسانى مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است، و توبه را با آرزوهاى دراز به تأخیر مى اندازد».

تقوا

تقوا از ماده «وقی» و «وقایه» به معنای نگهداری است و در اصطلاح، عبارت است از حفظ نفس از مخالفت با اوامر و نواهی حضرت حق. از امام صادق (ع) نقل شده است: تقوا یعنی در کاری که خداوند بدان امر کرده، غایب نباشی و در کاری که خداوند از آن نهی کرده است، حاضر نباشی. (بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۸۵.(

مراتب و درجات تقوا

دامنه معنایی تقوا از «عمل به واجبات و ترک محرّمات» بوده بسط یافته، «ترک شبهات» را نیز شامل شده است. در همین زمینه در حدیثی از امام صادق مراتب تقوا ذکر شده است:

اول، تقوای عوام: تقوا به سبب خوف از جهنم و عذاب است که در آن فقط محرّمات ترک می‌شود؛ یعنی به سبب ترس از عذاب و عقاب ترک حرام می‌کند.

دوم، تقوای خواص یا «تَقْوی مِنَ اللّه» که عبارت است از این‌که شخص نه تنها محرّمات بلکه شبهات را نیز ترک می‌کند.

سوم، تقوای خاص الخاص یا «تَقْوی بِاللّهِ فیِ اللّه»، مرتبه‌ای است که شخص نه تنها شبهات بلکه (بعضی از) امور حلال را نیز ترک می‌کند. یعنی در راه خدا و به خاطر خدا از هر چه غیر خدا است، گذشتن. این مرتبه، بالاترین مرتبه تقواست.

اگرچه هر سه دسته متقی و اهل بهشت‌اند اما دارای مراتبند. دسته اول به خاطر خودشان که وارد جهنم نشوند، دستورات خدا را عمل می‌کنند. دسته دوم به خاطر اینکه این دستورات، دستورات خداوند است بدان پایبندند. (من یعظم شعائر الله فهو من تقوی القلوب.(حج، آیه ۳۲). اما دسته سوم به خاطر خود خدا و اینکه محبوب و معشوق حقیقی اوست، به دستورات عمل می‌کنند.

از منظری دیگر می‌توان تقوا را به اقسامی‌مانند علمی، اقتصادی، سیاسی، جنسی و … تقسیم نمود:

تقواى علمى: انتخاب علم هایی که انسان را به کمال حقیقی برساند، تعلیم و تعلّم در جهت تقرب به خدای متعال باشد، حضور به موقع معلم و متعلم در کلاس، استفاده درست از تمام وقت کلاس و …

تقواى اقتصادى: انسان به وسیله این نوع تقوا، از خوردن مال مردم و به یغما بردن دسترنج دیگران و احتکار اموال عمومی‌‌مردم، اختلاس و امثال آن اجتناب کند و به حق دیگران تجاوز ننماید. در صادرات و واردات کالا حساب شده عمل می‌کند و صرفاً منافع مردم و نظام اسلامی را مدّ نظر قرار می‌دهد …

تقواى سیاسى: اینکه سیاست کاملاً بر اساس آموزه‌های دینی و عین دیانت باشد. هرگاه در جامعه‌اى سیاست واقعى پیاده نشود، آن جامعه رو به انحطاط می‌رود و مستعمره جوامع دیگر می‌شود؛ انتخاب اصلح در انتخابات، وضع قوانین درست، اجرای درست قوانین، از دیگر مصادیق تقوای در سیاست است.

تقواى جنسى: یکى از مهم‌ترین و ضرورى‌ترین تقواهاست، که اگر رعایت نشود، موجب گسترش فساد، فحشا، جنایات و ناهنجاریها می‌شود.

آثار تقوا

  1. تشخیص حق از باطل: حضرت حق می‌فرماید: «إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا؛ اگر با تقوا باشید خداوند توان فرق نهادن بین حق و باطل را نصیب شما می‌کند.» (انفال، آیه ۲۹)
  2. بهره مندی از تعالیم الهی: امام صادق (ع) می‌فرماید: علم تنها آموختن نیست بلکه آن نوری است که خداوند در دل آن کسی که می‌خواهد هدایتش کند قرار می‌دهد
  3. بهره مندی از روزی و برکات آسمان و زمین: خداوند می‌فرماید: «مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ؛ هر که تقوا پیشه کند، خداوند برای او راه خروج از تنگنا قرار می‌دهد و از آن جائی که گمان نمی‌برد به او روزی عطا کند». (طلاق، آیه ۲ و ۳)
  4. نجات از سختی‌ها: خداوند فرموده: «مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرًا؛ هر که تقوا بورزد، خدا کار را بر او آسان می‌گرداند». (طلاق، آیه ۴)
  5. آمرزش گناهان و رستگاری: خداوند متعال می‌فرماید «وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیئاتِهِ؛ هر که تقوای الهی پیشه سازد، گناهان او را بپوشد و بیامرزد». (طلاق، آیه ۵)

پاسخ پیامبر به سؤال دوم

اگر خواهى که مردمان دوستت بدارند، به آنان نیکى کن و چشم طمع از دست آنان برگیر؛ (از آنچه در دست شان است، صرف نظر کن)

یکی از اساسی ترین دستورات دینی در حوزه اخلاق اجتماعی، احسان و نیکوکاری است. در برخی از این آیات بر اصل احسان به همه مردم -حتی کافران- تأکید شده است.

آثار دنیوی حسن خلق

  1. پیوندهای دوستی را محکم و پایدار می کند. پیامبرگرامی اسلام (ص) فرمود: «حُسْنُ الْخُلْقِ یُثَبِّتُ الْمَوَدَّه؛ خوشرویی دوستی را پایدار می کند.» (بحارالانوار، ج ۷۴ ، ص ۱۴۸)
  2. موجب آبادی سرزمین ها و طول عمر می گردد. امام صادق (ع) در این باره فرمود: «اِنَّ الْبِرَّ وَ حُسْنَ الْخُلْقِ یَعْمُرانِ الدَّیارَ وَ یَزیدانِ فِی الْاَعْمارِ؛ به درستی که نیکوکاری و خوش خلقی، سرزمین ها را آباد می کند و بر عمرها می افزاید.» (کافی، ج ۲، ص ۱۰۰)
  3. روزی را زیاد می کند. امام علی (ع) می فرماید:«فی سِعَهِ الْاَخلاقِ کُنُوزُ الْاَرزاقِ؛ گنجینه های روزی در نرمخویی و گشاده رویی است.»(کافى، ج ۸، ص ۲۳)
  4. موقعیت اجتماعی انسان را بهبود می بخشد. امام علی (ع) می فرماید: «کَمْ مِنْ وَضیعٍ رَفَعَهُ حُسْنُ خُلْقِهِ؛ چه بسیار فرد بی مقداری که خوشرویی اش او را برتری بخشیده است.» (غرر الحکم و درر الکلم، ص ۵۱۶)
  5. مشکلات و ناهمواری های زندگی را هموار می سازد. امام علی (ع) می فرماید: «مَنْ حَسُنَ خُلْقُهُ سَهُلَتْ لَهُ طُرُقُهُ؛ هرکس خلقش نیکو شد، راه های زندگی برایش هموار می گردد.» (غرر الحکم و درر الکلم، ص ۶۱۹)

آثار اخروی حسن خلق  

  1. رسیدن به درجات عالی؛ پیامبر اکرم (ص) فرمود: « انَ‏ الْعَبْدَ لَیَبْلُغُ‏ بِحُسْنِ‏ خُلْقِهِ عَظیمَ دَرَجاتِ الْاخِرَهِ وَشَرَفَ الْمَنازِلِ وَانَّهُ لَضَعیفُ الْعِبادَهِ؛ بنده خدا به وسیله حسن اخلاق به درجات عالى آخرت و بهترین مقامات مى‏رسد، در حالى که ممکن است از نظر عبادت ضعیف باشد». (محجه البیضاء، ج ۵، ص ۹۳)
  2. آسان شدن حساب؛ امام علی (ع) می فرماید: «حَسِّنْ خُلْقَکَ یُخَفِّفِ اللهُ حِسابَکَ؛ اخلاقت را نیکو کن تا خداوند حسابت را آسان کند.» (بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۳۸۳)
  3. آمرزش گناهان؛ امام صادق (ع) فرمود: «اِنَّ الْخُلْقَ الْحَسَنَ یُمیثُ الْخَطیئَهَ کَما تُمیثُ الشَّمْسُ الْجَلیدَ؛ به درستی که اخلاق نیکو لغزش ها را ذوب می کند همان گونه که آفتاب یخ را.» (کافی، ج ۲، ص ۱۰۰)
  4. ورود به بهشت؛ رسول خدا (ص) فرمود: « اَکثَرُ ما تَلِجُ بِهِ اُمَّتِی الْجَنَّهَ تَقْوَی اللّهِ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ؛ بیشترین امتیازی که امت من به سبب داشتن آن به بهشت می رود، تقوای الهی و خوش خلقی است.» (کافی، ج ۳، ص ۲۵۸)

احسان در برابر بدی

قرآن توصیه می نماید حتی در مقابل بدی دیگران نیز -به جای مقابله به مثل- تلاش شود تا به بهترین صورت، با وی برخورد شود. این کار سبب رفع کینه از قلب وی گشته و دشمنی ها را به دوستی تبدیل می نماید. سیره ی تبلیغی پیشوایان دینی نیز، پر از مواردی است که به جهت حلم و مدارا با دشمن خود، قلب او را تسخیر کرده و شیفته خود نموده اند. «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَ لَا السَّیئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَینَک وَ بَینَهُ عَداوَهٌ کأَنَّهُ وَلِی حَمِیمٌ؛ و نیکی با بدی یکسان نیست؛(بدی دیگران را) با شیوه بهتر(که نیکی است) دفع کن، که این هنگام آن کس که میان تو و او دشمنی است همچون دوست گرم می شود(و عداوتش نسبت به تو تمام می شود». (فصلت، آیه ۳۴)

صرف نظر کردن از مال مردم

پیامبر در ادامه راهکار دوم می‌فرماید: و چشم طمع از دست آنان برگیر؛ (از آنچه در دست‌شان است، صرف‌نظر نما)

این فراز از روایت بر قناعت در مقابل طمع دلالت دارد.

فوائد قناعت:

  1. بی نیازی واقعی: الغنی الاکبرُ الیأسُ عمّا فی ایدی الناس (حکمت ۳۴۲ نهج البلاغه)
  2. آرامش واقعی: کسی که قانع باشد، اندوهگین نشود. «من قنع لم یَغتَمَّ(غرر الحکم و درر الکلم، ص ۵۷۹)

 

  1. عزّت و سربلندی: «بالقناعه یکون العزّ: با قناعت است، که عزت به دست می‌آید». (غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۳۰۰)

پاسخ پیامبر (ص) به سؤال سوم

پیامبر در ادامه توصیه می‌فرماید: اگر خواهى خداوند دارایى تو را زیاد گرداند، مالت را پاک کن؛ یعنی زکات و خمس مالت را پرداخت کن. زکات دادن همچون هَرَس کردن درختان، موجب افزایش ثمرات می‌شود. البته زکات فقط به مال اختصاص ندارد بلکه در روایات از زکات اعضای بدن و زکات نعمت‌های الهی هم سخن به میان آمده است.

پاسخ پیامبر (ص) به سؤال چهارم

اگر خواهى که خداوند تو را تندرست بدارد، زیاد صدقه بده. روزی حضرت رسول اکرم (ع) از شیطان پرسید: ای ملعون ! چرا مانع از صدقه دادن می شوی؟ عرض کرد: ای رسول خدا اگر اره ای بر سرم گذارند و مانند درخت اره ام کنند ُ برایم راحتر است از تحمل صدقه دادن اشخاص. حضرت فرمود: چرا از صدقه دادن مردم ناراحتی؟ شیطان گفت: در صدقه پنج خصلت است: مال را زیاد می کند – مریضان را شفا می دهد – بلاها را دفع می کند ـ صدقه دهندگان به سرعت از پل صراط عبور می کنند ـ بدون حساب وارد بهشت می‌شوند و عذابی برایشان نیست.

پاسخ پیامبر (ص) به سؤال پنجم

و اگر خواهى که خداوند عمرت را دراز گرداند صله ارحام کن؛ صله رحم آثار وضعی دارد به طوری که اگر کافر صله رحم کند، در افزایش عمرش نقش دارد.

پاسخ پیامبر (ص) به سؤال ششم

و اگر خواهى که تو را با من محشور فرماید، در پیشگاه خداىِ واحدِ قهّار سجده هاى طولانى کن.

پیامبر فرمود: «پشت های خودتان را که از گناه انباشته شده، بوسیله کثرت سجده و طول سجده سبک کنید.»

امام صادق(ع) می فرماید: مردی آمد خدمت پیغمبر و گفت: من گناهانم زیاد است و عملم هم خیلی ضعیف است. حضرت فرمود: زیاد سجده کن. سجده گناهان را می ریزد، همانطور که باد برگ درختان را می ریزد.

منبع خبر: مدیریت دانشجویی فرهنگی